فرهنگ امروز/ فاطمه امیراحمدی: به تازگی سنتی که بین اساتید دانشگاهی و مراکز علمی در حوزه علوم انسانی در حال رونق گرفتن است برگزاری نشستهایی در حوزه نقد کتاب و فیلم است. سنتی که جای خالی آن در بین مراکز علمی بسیار خالی بود. در بحث کتاب خیلی پیشتر همت به برگزاری جلسات نقد و بررسی شده است اما در بحث فیلم، فکر میکنم گروه پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اولین بانی آن باشند. البته نمایشهایی که با عنوان اکران خصوصی برای گروههایی خاص، و نیز حضور عوامل فیلم وجود داشته است، اما نشستهای علمی و نظری که اساتید اهل فن؛ به تجزیه و تحلیل فیلم در ابعاد مختلف بپردازند، کمتر دیده میشود. نشست حاضر یکی از این جلسات بود که به نقد و بررسی فیلم «مارتین لوتر» (Martin Luther) از منظر «رسانهای و تبلیغات اقناعی» پرداخت و منقدان آن «اکبر عالمی» و «علیرضا منجمی» به مباحث خوبی در تاثیر حوزه رسانههای تصویری اشاره داشتند. در این نوشتار قصد است هم از بعد درونی و هم از یک زاویهی بیرونی به فیلم نگریسته شود.
«مارتین لوتر» منفور و معقول
«مارتین لوتر»۱۴۸۳-۱۵۴۶) ) کشیش آلمانی بنیانگذار مکتب پروتستانیسم در مقابل کلیسای رم و مذهب کاتولیک است که مورد توجه بسیاری از نواندیشان دینی و حتا روشنفکران معاصر قرار دارد. این بدعت و سنتشکنی در زمانی که کلیسای کاتولیک مقامی کمتر از خدا نداشت و در طول ۱۶ قرن هیچ تغییری در قواعد و قوانین آن اتفاق نیفتاده بود، بیشتر اهمیت کار لوتر را روشن میسازد. لوتر به عنوان عقلانیت در برابر خرافه در سالهای ۱۹۵۳ ، ۱۹۷۳ و ۲۰۰۳ به عنوان سوژه برای فیلمسازان مورد توجهی سینماگران قرار میگیرد.
گفته میشود فیلم «اریک تیل» در سال ۲۰۰۳ نسبت به دو فیلم دیگر بهتر ساخته شده است زیرا تمام اصول نمایش و گزینههای بصری فیلم در آن به تمام به انجام رسیده است، تا فیلم باورپذیرتر از نگاه من مخاطب باشد. گفتوگوها به لحاظ بیان سخنان توسط یک تیم هدایت میشود تا تماشاگر شاهد یک شخصیت بیهمتا با بازی جوزف فینز (Joseph Fiennes) باشد.
یکی از حامیان فیلم، یک NGO لوترینگ (NFP) است که نیمی از سرمایهگذاری فیلم را بر عهده داشته است، فیلمی که برای تبلیغ مذهب پروتستان ساخته است. البته به قول منجمی تبلیغ نه برای افراد خارج از این دین بلکه تبلیغ برای باورمندان این مذهب، هدف فیلم است. فیلم مارتین لوتر با سرمایهگذاری ۳۰ میلیون دلاری، فروشی ۲۹ میلیون دلاری داشته است که باید توجه داشت سودی نیز عاید سرمایهگذاران نشده و صرف تاثیر آن مدنظر بوده است.
اکبر عالمی در ابتدای فیلم به پژوهشگران و دانشجویان و کسانی که برای تماشای فیلم به انتظار نشستهاند، گوشزد میکند، مواظب باشید مسحور فیلم نشوید چرا که فیلم صرفا دیدگاه یک کارگردان است. به واقع فیلم چنان خوب به ابعاد مثبت لوتر پرداخته است، و نکتههای بحث برانگیز این شخصیت در تاریخ را حذف نموده که وی را از یک شخصیت خاکستری به شخصیتی کامل و بیبدیل تبدیل ساخته است. بیان این نکات بیغرض نیست و قرار است در پایان یک نتیجه گرفته شود و درباره آن بحثی مطرح شود که به نظرمیرسد مهمتر از این نگاه درونی به فیلم باشد.
بسیاری معتقدند جنگ جهانی دوم و ظهور و سقوط رایش در آلمان محصول و نتیجه سخنان و اعتقادات مارتین لوتر بوده است؛ اندیشههای یهودستیزی که این کشیش متجدد در اواخر عمر خود نسبت به یهودیان داشت که در کتابی با عنوان «یهودیان و دروغهای آنان» (The Jews and Their Lies) متجلی شد. و این یهودیستیزی تا بدان جا پیش رفت که در نوشتههای خود توصیه داشت، خانههای یهودیان و کنیسههای آنان باید نابود و سوزانده شود، و همچنین اموالشان ضبط و آزادیشان سلب گردد؛ افکار و اندیشههایی که در رفتار هیتلر نمود بیرونی پیدا کرد. از این رو گفته میشود بسیاری از حرفهای این استاد الهیات در پایان عمر با آنچه در ابتدا به آن میپرداخت در تضاد قرار دارد.
ساخت شخصیت مردان فعال و زنان منفعل
اما نکتهای که شاید برای کسانی که به تحلیل محتوا میپردازند بیشتر جلب توجه کند، درباره شخصیتهای کمککننده به قهرمان داستان است. چیزی که در این باره کمی قابل تامل است این است که تمام این حامیان، از شخصیتهای مرد انتخاب شده بودند؛ از پدر روحانی یا پدر معنوی مارتین و شاهزاده ساکسونی که کمککنندگان اصلی بودند تا دیگرانی که نقش کمرنگتری در اینباره داشتند مثل همکلاسی خود مارتین در دانشگاه. نکته اینجاست که یکی دیگر از سنتهایی که توسط این کشیش شکسته شد ازدواج روحانیون مسیحی بود. با اینکه همسری که لوتر برای خود انتخاب کرد از بین راهبههایی بود که به اعتقادات او پیوسته بودند، اما در فیلم این راهبه نه به عنوان شخصیت مکمل لوتر و نه حتا به عنوان یک حامی جدی برای قهرمان داستان ظاهر و ساخته شده است. حرکات لوند او ضدیت دارد با آن چیزی که در فکر به بیننده از لوتر نشان داده شده است؛ لوتر یک عقلانیت در برابر خرافهی به عادت تبدیل شده است که ذهن بیننده با دیدن فیلم به این سمت بیشتر کشش دارد که همراه او نیز در این عقلانیت کمی به او شبیه باشد؛ به ویژه اینکه «کاترینا ونبورا» به همراه دیگر راهبهها از اعتقادات پیشین خود به نوعی فرار کرده و به لوتر پیوسته بود. ونبورا شخصیتی منفعل در فیلم به نمایش در میآیدکه اگر هم حذف شود تاثیری بر روند فیلم نخواهد داشت.
تبلیغات و برجستگی نمادها
از نکات جالب دیگر در بخش تبلیغی فیلم و نقش بستن نام فیلم در پوسترهای تبلیغی و پردهی سینماست. تماشاگر فیلم هنگامی که خود را برای شروع فیلم آماده میکند در بدو ورود در لوگوی فیلم حرف T لوتر (LUTHER) را به شکل صلیب میبیند. و اگر دقت شود این نماد (صلیب) تقریبا در تمام فیلمهای مذهبی مسیحی دیده میشود. نمادی که برای تمام شاخههای مسیحیت اعم از کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس یکی است. و اما جای خالی چنین نماد مشترکی، در بین دیگر مکاتب دینی خالی است.
بررسی بیرونی از شخصیت ساخته شده
اما شخصیت اسطورهای و آزاداندیشی که در فیلم ساخته و پرداخته شده بود فاصلهای چند با شخصیت حقیقی داشت. همانطور که در بالا اشاره شد روحیهی یهودیستیزی لوتر در اواخر عمرش یا نگاه او به مسلمان و محدود کردن شناخت خود به دولت عثمانی، امپراتوری که در دورهای دارای چالشهای بسیاری با آلمان بوده است، جز نکات منفی این شخصیت محسوب میشود. و این نقاط سوالبرانگیز همان طور که در بالا اشاره شد در فیلم به طور کامل حذف شده است. به قول دکتر عالمی تمام راستیها را کارگردان درباره ابعاد شخصیت دکتر لوتر نگفته است در حالی که چیزی را نیز به دروغ به فیلم نیفزوده است.
حالا اگر همدلانه و بدون هیچ پیشفرضی فیلم دوباره دیده شود و شخصیت فردی چون مارتین لوتر در این فیلم از نوع دیگر بازبینی شود همانگونه که سازندهی آن منظور داشته است، احتمالا در بعد فرهنگی، نگاه تحسینآمیز را به همراه خواهد داشت. زیرا در بُعد تربیتی در حوزه فرهنگی هر جغرافیایی، ایدئولوژیهای حاکم بر جامعه طبیعتا در شخصیتی متبلور شده و به نسلهای آینده منتقل میشود. و معمولا نیز این کارکترها مربوط به دورهای هستند که نسبتا با نسل حاضر فاصلهی زمانی و تاریخی زیادی دارند. از دریچه نگاه دورکهایمی، تمام عوامل موثر درون اسطورهها، چون اشخاص، موقعیتها و حوادث، بازنمایی مشترکی از واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی هستند [۱]. چیزی که با گذشت زمان گویا نقصها ویراسته شده و شخصیتی با بنمایههای فرهنگی و ایدئولوژی همان جغرافیا در قالب یکی از شخصیتها داستانی متجلی شده و شاید بهتر باشد بگوییم گذشت زمان تولد موجود نو را به همراه میآورد. «واژهی یونانی Mythos به معنی «روایت» یا «چیزی که کسی نقل میکند» و در کاربرد عامتر آن، «بیان، داستان و طرح نمایشنامه»، معمولا در تقابل با Historia و Logos به کار میرفته است. اصطلاح جدید Mythology برگرفته از واژهی Mythologia است که افلاطون آن را به معنی «باز گفتن داستانها» به کار برده و امروزه دارای دو کاربرد متفاوت است: ۱. اسطوره یا اسطورههای یک قوم ۲. دانش بررسی و پژوهش اسطورهها» [۲]. اسطورهها در واقع بازتاب جهانیبینیها هستند.
فرهنگ ایرانی- اسلامی ما منبع غنی از این کارکترهاست. شخصیتهایی که بُعد زمانی، آنان را به اسطورههای فرهنگی تبدیل کرده است. به قول فردوسی «رستم یلی بود در سیستان منش کردم آن رستم داستان». پس این اتفاق چیزی غریب نیست اینکه هر فرهنگی بخواهد برای تربیت نسلهای خود و انتقال دادههای فرهنگی خود به آنها، موجودی اسطورهای از شخصیتهای درون فرهنگی خود بسازد تا ایدئولوژیهای خود را به شیوهای اینچنینی به شکل شعر و ادبیات و حتا فیلم منتقل کند.
البته نمیتوان منکر شد که اگر چه ما به لحاظ ادبی غنی از این اسطورهها هستیم اما به لحاظ بصری چه در نقاشی و چه در سینما و غیره بسیار ضعیف عمل کردهایم و این نیز به این برمیگردد که اصولا ما به لحاظ گفتمان بصری ضعیف بودهایم و هستیم. و شاید درستتر آن باشد که بگوییم، در این فضا تهی از هر دادهای هستیم.
ای کاش فیلمسازان ما نیز به نقطهی حساسیت دنیای امروز در باب تبلیغ و تبلیغات به سبک اقناعهای رسانهای و هنرهای تصویری پی میبردند و فیلمهای سینمایی درباره کسانی چون ابنسینا و سهرودیها و دیگران ساخته میشد که اگر چیزی بیشتر از شخصیتها و اسطورههای جهان غرب نداشته باشند کمتر از این شخصیتهای تاریخی نیز نخواهند بود. حقیقتجویانی که زحمت کوچهای اجباری را بر خود هموار میکردند تا حقیقت زنگار بسته را دوباره به جایگاهش برگردانند.
و این را نیز یادمان باشد، خواندن و دیدن کتاب و فیلم بستری برای اندیشه کردن است نه صرف خواندن و دیدن. به قول «خسرو باقری» در اندیشه باید اندیشید.
۱. مختاریان.بهار، درآمدی بر ساختار اسطورهای شاهنامه، ص۱۲۷
۲. همان صص ۱۱ و ۱۲
نظرات مخاطبان 0 1
۱۳۹۳-۱۱-۱۹ ۲۲:۵۵ماعدهخکفر 0 0